توصيه‌هاي پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) به ابوذر غفاري

 

ابوذر گفت: پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم مرا به هفت چيز توصيه فرمودند:

ادامه نوشته

این دو صفت!

رُوِيَ عَن رَسوُل الله صلّي الله عَليه وَآله و سَلَّم قال:
خِصلَتانِ لا تَجْتَمِعانِ في مُؤمِنٍ اَلْبُخْلُ وَ سُوءُ الظَّنِّ بِالرِّزْقِ

ادامه نوشته

فرمول های وحدت آفرین پیامبر-صلي الله عليه و آله و سلم

در ابتدای تشکیل حکومت اسلامی در مدینه ، مسلمانان با فراز و نشیب های زیادی روبرو بودند از این روی رسول خدا (ص) راهکارهایی را برای حفظ اتحاد میان قبایل مختلف ارائه کردند.

Click for larger version

*وحدت مهاجرین و انصار

مهاجرین وانصار پرورش یافته ی دو محیط مختلف بودند، در طرز تفکر ومعاشرت فاصله ی زیادی با هم داشتند؛ اوسیان و خزرجیان که جمعیت انصار را تشکیل می دادند صدوبیست سال باهم جنگ کرده و دشمنان خونی همدیگر بودند و با این اختلافات ادامه حیات دینی وسیاسی مسلمانان به هیچ وجه امکان پذیر نبود ،ولی پیامبر (ص)‌تمام این مشکلات را با یاری خداوند خردمندانه حل نمود ، حضرت از طرف خدا مأمور شد که مهاجر وانصار را با یکدیگر برادر کنند؛ روزی در یک انجمن عمومی رو به هوا داران خود کرد وفرمود :‌«دو تا دوتا با یکدیگر برادردینی شوید». طبق بیان سیره ی ابن اسحاق پیامبر(ص)‌میان یارانش (از مهاجرین و انصار)‌پیمان برادری می بندد تا دوتن دو تن در راه خدا برادر می شوند. آنگاه دست علی بن ابیطالب(ع) را گرفته و فرمود: ‌این برادر من است. بدین سان رسول خدا(ص) که سرور پیامبران و امام پرهیزگاران وفرستاده پروردگار عالمیان است و در میان بندگان خدا همتا وهمانندی ندارد با علی بن ابیطالب (ع)‌برادر می شود.

این پیمان برای یاران پیامبر چنان عزیز است که بعدها وقتی عمر بن خطاب دیوان حقوق مجاهدان را تدوین می کند وبلال می خواهد به شام رفته جهاد کند عمر ازاومی پرسد حقوقت را اَی بلال به که می سپاری؟ می گوید: به ابو رویحه، من هرگز از او جدا نخواهم گشت! به احترام وبه سپاس آن پیمان برادری که رسولخدا میان آن دوبسته است...

پیامبرباطرح اخوت وبرادری توانست وحدت اسلامی را تحقق بخشد ومسلمانان راازخطرات تهدیدکننده، حفظ نمودند.

* وحدت دینی

پیامبر اعظم (ص) برای تحقق بخشیدن وحدت امت اسلامی در سخنانش پس از فتح مکه درمسجد الحرام می گوید:«‌المسلم ادا مسلم والمسلمون هم ید واحد علی من سواهم تتکافوا دمائهم یسعی بذنبهم ادناهم.»

امام صادق(ع)نیزاین قضیه راشرح داده است: مسلمان برادر مسلمان است، به اوستم نمی کند واو را خوار نمی سازد و به اوخیانت نمی کند، برعهده مسلمانان است که نسبت به پیوند با یکدیگر و یاری رساندن در شفقت و مواسات با نیازمندان و مهربانی نسبت به هم بکوشند تا همانگونه که خدای عزوجل فرمانتان داده است نسبت به هم مهربان باشند و نسبت به گرفتاری ایشان که از چشم شما پنهان مانده اهتمام داشته باشند؛ چنانکه گروه انصار دردوران رسول خدا(ص)این چنین بودند». پیامبر(ص) می فرماید :«دست خدا با جماعت است وشیطان همگام با کسی است که با جماعت به مخالفت پردازد». چنان که ملاحظه می شود ایجاد حس مشترک دینی بین مسلمانان در کلام زیبائی آن حضرت کاملا مشهود است. البته رمز وحدت در روح انسان با ایمان ودیندار وجود دارد ، به گفته مولوی: «جان گرگان وسگان ازهم جداست/ متحد جانهای مردان خداست». پیامبر مسلمانان رابرادر همدیگر می داند وباید مثل دست واحد محکم و استوار ازجامعه توحیدی دفاع نمایند.

* حذف اشرافی گری

یکی از راهکارهای پیامبر اعظم (ص) در جهت تحقق وحدت امت اسلامی نفی نژاد پرستی، قوم گرائی و تبعیض های ناروا بود؛ زیرا با ظهور اسلام درمیان اعراب مسئله نژاد پرستی وتفاخر به قبیله، فراوان وجود داشت. پیامبراعظم(ص) در راستای برقراری وحدت اسلامی، زید بن حارثه را فرمانده سپاه اسلام، بلال حبشی را مؤذن ویژه قرارمی دهد و ازسلمان فارسی ایرانی تجلیل می کرد وبه او مقام ومنزلت والا می بخشید تا به این ترتیب هم با تبعیض های موجود به مبارزه برخیزد وهم بتدریج ارزش های الهی را ملاک منصب ها ومنزلت های اجتماعی معرفی نماید.

پیامبر(ص) آشکارا اعلام می کند آن غلام حبشی واین سید قریشی (هردو) نزد من یکسان هستند و بدین سان آن حضرت منادی برحق مساوات اسلامی و بنیان گذار وحدت امت اسلامی است.

پیامبر اکرم(ص) درروایتی افتخار به اقوام گذشته را بی ارزش می خواند ومی فرمود: «‌آنانکه بقومیت خود تفاخر می کنند این کار را رها کنند وبدانند که آن مایه های افتخار ،جز ذغال جهنم نیستند واگر آنان دست ازاین کار نکشند نزد خدا از جعلهایی که کثافت را با بینی خو د حمل می کنند پست تر خواهند بود.»

ادامه نوشته

شخصیت پیامبر -علیه و آله سلام الله- از دیدگاه قرآن کریم

و خدا بود و عشق.عشق به پرتو افشانی در زمین و آسمان.عشق به هدایت آدمی و عشق به همه خوبی ها و مهربانی ها.و همه اینها نبود مگر برای آفرینش یک آفتاب.آفتابی برتر و بزرگتر از آفتاب عالمتاب.آفتابی که سراسر نور بود؛نوری که همه چیز به خاطر او آفریده شد.

لولاک لما خلقت الافلاک«ای پیامبر اگر تو نبودی زمین و آسمان را نمی آفریدم».(حدیث قدسی) و بدینسان این نور مبدأ آفرینش کائنات قرار گرفت تا پس از آن،قرنی بعد از قرنی،نسلی بعد از نسلی و امتی پس از امتی بیاید تا این نور منصه ظهور یابد و دین و خداشناسی به وسیله او به کمال برسد.«… الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً……امروز دین شما را به کمال رساندم و بر شما نعمت را تمام کردم و راضی شدم که اسلام آیین شما باشد».(سوره مائده، آیه 3)

که اگر این نور نبود؛نه تابش خورشید، نه گردش زمین و آسمان و نه آفرینش هر پدیده ای دیگر معنا پیدا نمی کرد و کمال آدمی در تشرف به دین اسلام و قبول و پذیرش آن پدیدار نمی شد.او یک عنایت و یک نهایت برای بشریت و تکمیل دین بود،پس خدا با آفرینش او بر کائنات مباهات کرد و از نعمت های بیشماری که به حق قابل شمارش نبودند، فقط او را نعمتی برتر دانست و به عرضه کردنش بر جهانیان منّت نهاده و فرمود:«لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم…؛خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خودشان در میان آنان برانگیخت…».(سوره آل عمران، آیه 164)

که تنها خود می دانست چه آفریده است و این نعمتی که به خاطر او بر همگان منت می گذارد،چگونه جهان کفر و ظلمت را دگرگون می سازد و شرک و پلیدی را از سراسر جهان محو می سازد.

و محمد(ص) آمد. برگزیده و محبوب. مسجود ملائک در آسمان و محبوب آدمیان در زمین. پاک از هر گونه رجس و پلیدی.که این را خدا برایش خواسته بود و اراده اش بر این قرار گرفته بود،تا دامان رسالت و خاندانش از زشتی ها و ناپاکی ها دور باشد:«… انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهرّکم تطهیرا؛خدا چنین می خواهد که رجس هر آلایش را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند».(سوره احزاب،آیه 33)

و این پاکی آنچنان زلال بود که هر کس در چشمه وجود محمد(ص) می نگریست،شیفته اش می شد و خود را در آن غوطه ور می ساخت. و این،برای دوست واله،شیدا شدن و برای دشمن ایمان آوردن و تسلیم حق شدن بود.او بزرگوارانه به هر چیز می نگریست و بدی را جز به نیکی پاسخ نمی داد.رفتار او سرشار از لطف و کرم و کردار او توأم با تواضع و فروتنی بود.وجود او رحمتی برای عالمیان بود که به واسطه اش از فیض الهی بهره مند می شدند.«و ما ارسلناک الاّ رحمة للعالمین؛نفرستادیم تو را مگر اینکه رحمتی برای جهانیان باشی».

و هم به خاطر او بود که علیرغم همه ظلم ها و فسادهایی که در جامعه آن روز رواج داشت خداوند عذابی بر اهل آن دیار نازل نکرد.«و ما کان الله لیعذّبهم و انت فیهم…؛و خدا تا تو در میان آنها هستی آنان را عذاب نخواهد کرد».(سوره انفال، آیه 33)

ادامه نوشته

محمد «رحمت اللعالمين» است

... و هرگز بین دو امر مخیر نشد، مگر این که دشوارتر را انتخاب مینمود. اگر ظلمی به او می شد در مقام انتقام بر نمی آمد، مگر آن که حرمتهاي الهی هتک شود که در آن صورت خشم می فرمود و غضبش براي خدا بود. تا زنده بود در حال تکیه دادن غذا میل نفرمود. هیچ گاه چیزي از او خواسته نشد که در جواب، نه بگوید، و هرگز حاجت سائلی را رد نمی کرد، و چنانچه مقدور بود حاجت او را برمی آورد و اگر ممکن نبود با زبان نرم و شیرین او را راضی می ساخت.

بلغ العلی بکماله کشف الدجی بجماله    حسنت جمیع خصاله صلو علیه و آله
 
گاهی حسرت می خورم به سعدي که چه ساده و برق آسا پرده از عشق و محبت خویش به جمال دلدارش برکشیده و چنین مجمل و گویا خود را ابراز کرد. من شاید هرچه سعی کنم نتوانم چنین محبتم را ساده بیان کنم. راستی این جان، معطر به چه رایحه اي بود که عطرش در زمان و مکان ساري گشته و از آدمِ پدر گرفته تا اصحابِ کساء و تا امروز به هر جان پاکی که می رسد او را مجذوب خویش می کند؟ گویا عالمیان به سان زنبورهاي عسل پرور، سر بر جام این گل نهاده و می نوشند و هرچه می نوشند تشنگی شان مضاعف می شود. این چه شمیمی است که فرزندان و شوي فاطمه سلام الله علیهم به محض ورود به خانه ولایت آن را استشمام کرده و همگی در زیر خیمه کساي یمانی جمع می شوند و چه زیباست که امین وحی خدا هم براي الحاق به این خیمه انگشت حسرت به دهان می گیرد و زیباتر آن که ذکر این خیمه در هر لحظه اي از تاریخ و در هر محفلی از محافل اهل زمین که جمعی از دوستان ایشان گرد آمده اند چنان محاط رحمت خدایشان می کند که گویا ایشان هم در زیر آن خیمه، شامه جانشان را به عطر بهشتی وجود رسول خدا محمد بن عبدالله می نوازند.


خدایا نمی دانم چگونه کلمات را کنار هم بچینم که طاقت وصف آن جان قدسی را داشته باشند، یا چطور در خویش به وسواس جستجو کنم تا پلی از جملات بسازم براي نشان دادن گوشه اي از آن بهشت جانها. اما این را می دانم که کسی جز تو یا آن که ماذون از تو است، نتواند او را چنان که باید وصف کردن. نظر به تاریخ که می افکنم در یک برههاي نام عبد الله پسر عبد المطلب و آمنه به چشمم می خورد و در عجب می مانم که چه می کنیم ما در این دنیاي پوچ خودمان و چه کردند آنان که به نجاست جاهلی تن در ندادند و امانت خلقت را چه نیک به اهل زمین هدیه دادند. سلام خدا بر عبد الله که حتی فرصت دیدن فرزندش نصیبش نشد و سلام بر آمنه ي امین که کشتزار تجلی تمام نور خدا شد. و سلام برتمامی پدران و مادران ایشان که مشکات نور خدا را در بستر جان خویش و در ظلمات جاهلیت از صلبی به رحمی و از رحمی به صلبی دست به دست به عصر محمدي رساندند و در حین فترت رسل که زمین تشنه و تاریک بود سراج منیر وجود محمد صلی الله علیه و آله درخشیدن گرفت و نور هدایتش اهل زمین و آسمان را روشن کرد.

خدایا! چه بود در سرّ آن جان لطیف که از یک سوي دل به دلداري چون تو داده بود و از سوي دیگر چنان محبت خویش را میان خلقت تقسیم میکرد که حتی نیکی اش به دشمنانش نیز می رسید. این جان چه استقامتی داشت که هم سنگهاي کودکانِ برانگیخته طائف را به جان میخرید و هم جویاي احوال مردان جاهلی بود که ناسزایش می گفتند.

خدایا من ندیدم که او چگونه زیست و از چه آب و خاکی بالید و با چه لباسی در میان مردم حاضر می شد. اما شنیدهام که با بردگان بر سر یک سفره غذا می خورد و داراي طبع بزرگ و خو شرو و خوش معاشرت بود. بدون آن که بخندد همیشه تبسمی بر لب داشت، و بدون آن که چهر ه اش در هم باشد اندوهگین به نظر می رسید، و بدون آن که از خود ذلت نشان بدهد همواره متواضع بود، و بدون آن که اسراف کند سخاوتمند بود. قلبی رقیق و دلی نازك داشت و نسبت به همه مسلمانان رئوف و مهربان بود. من ندیدمش اما از اعماق قلبم از آن جا که همه چیز ریشه می گیرد اورا دوست میدارم.


خدایا! در این وانفساي زندگی که همه خلائق سرگرم معاش و ترقی اند نمی دانم چطور خویش را از تند باد حادثه برهانم و به دامن امن آن کشتی نجات برسانم.گرچه پایم لغزان و سربه هوا هستم اما دلگرم به محبت محمد و آلش هستم. خدایا این محبت را دستاویزي قرار می دهم بر اینکه مرا در زمره ایشان بداري و مهتدي به نور آن شمس مضی و سراج منیر کنی.

خُلق عظیمِ پیامبر أعظم

 

در میان فرزندان آدم و حوازادگان عالم، یکدانه ای است که اقلیم بالا برایش فرش است و عشق حضرت دوست برایش عرش، فاتح قله (فکان قاب قوسین) و ساکن مقام حبیب اللهی، یتیم مدینه محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله که عالم امکان و تمام هستی، به طفیل وجودش به موهبت وجود نائل آمدند و در زمره کائنات شدند.

محمد صلی الله علیه و آله کسی است که مقام بندگی(1) ایمان(2) عصمت (3) طهارت(4) رسالت(5) حکومت(6) اولویت(7) و  اول المسلمین و اخلص الموحدین و اخشع العابدین(8) بودن، و دارا بودن خصائصی چون فضل عظیم (9) مانع عذاب(10) موید به نصر الهی(11) رئوف و رحیم(12) مسافر معراج(13) رحمة للعالمین(14) اسوه حسنه(15) و خاتم النبیین(16) بودنش، او را چو خورشیدی بی مانند کرده است.

محمد صلی الله علیه و آله بهانه رحمت پروردگار بر عالمیان و واسطه فیض قدسی اوست، هر چند که بی خردانی از همان زمان طلوع اسلام و آغاز برآمدن صدای دلنشین دعوتش، قلب رئوفش را به بی ادبی ها و ستیزه های جاهلی رنجه کردند. اما این پیامبر رحمت و این فرستاده مبارک، هماره نوید دهنده رحمت الهی است و بی شک قلب مهربانش، خواسته ای جز هدایت بشریت ندارد.

هتاکی امروزه بی خردانی از تبار اعراب جاهلی که در بیچارگی غوطه ورند و شنیدن صدای دلربای محمدی صلی الله علیه وآله را بر نمی تابند یادآور همان بی مهری های سالهای نخستین تولد اسلام است که روز را در پیش چشمان رسول خداچون شب ظلمانی می نمود اما هماره دعای خیر او بدرقه راه آنان بود.

اما بیش از آنکه دشمن دانا مورد نکوهش است، دوست نادان است که چهره ای عبوس از پیامبر رحمت به نمایش می گذارد و یا از معرفی چهره ملکوتی او آنسان که باید، عاجز است.

نوشتار زیر به بیان شمه ای از ویژگی های حضرت محمد صلی الله علیه وآله می پردازد که بیان آن می تواند راهکاری برای شناساندن آن جلوه آسمانی باشد.

در نظر او همه افراد جامعه، موظّف به مقاومت در برابر ستمکاران هستند و نباید نقش تماشاگر داشته باشند. مى فرمود: برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم، یارى نما! اصحاب گفتند: معنى یارى کردن مظلوم را دانستیم، ولى ظالم را چگونه یارى کنیم؟ فرمود: دستش را بگیرید تا نتواند به کسى ستم کند!

ادامه نوشته

طلوع خورشید مکه


ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد     دل رمیده ما را انیس و مونس شد
 
طلوع خورشید مکه

 



آمنه دلتنگ بود

زمان به دنیا آمدن فرزندش فرا رسیده بود حال آنکه همسرش را مدت ها قبل از دست داده بود

تنهایی درد او را دو چندان می نمود

از این رو به مناجات با پروردگار خود پرداخت چرا که او و خانواده او همگی یکتا پرست بودند

طلوع خورشید مکه

ناگهان سقف اتاق او شکافته شد و فرشتگان و بانوان بهشتی بر بالین آمنه حاضر شدند تا او را در به دنیا آوردن فرزندش یاری نمایند

 

حال آمنه دیگر تنها نبود

 

همان هنگام ندایی آسمانی میلاد فرزندش را مژده داد، فرزندی را که نامش را خداوند انتخاب نموده بود

 

آری و همان شب بود که سرزمین حجاز غرق در نور گشت

عرش و فرش و آنچه در آسمان‌ها و زمین بودند جملگی تسبیح می گفتند  

 

آری آمنه مادر خاتم انبیاء حضرت محمّد ـ صلی الله علیه و آله بود

فرشتگان الهی میلادش را جشن گرفته بودند و از همه سو به دیدارش می تافتند و بال های خود را بر قدوم مبارکش گسترانیده بودند

 

طلوع خورشید مکه

و در همان شب بود که شیطان فریاد برآورد:

بهترین امت‌ها و گرامى‌ترین بندگان و بزرگترین عالمیان، امت محمد است.

 

آری همان شب بود که دامان آمنه غرق در نور شد از هدیه الهی

هدیه الهی که قرار بود نور هدایت را بر زندگی بشر بتاباند و مردم مکه را که غرق در گمراهی بودند از خواب غفلت بیدار کند

 

هدیه الهی که قرار بود کتاب خداوند را برای هدایت انسان به ارمغان آورد

هدیه الهی که قرار بود دین مبین اسلام را که کامل ترین دین هاست به مردم بشناساند و راه تقوا و پرهیزکاری را به آنان بیاموزد.

 

آری او آمده بود تا هدایت گر انسان ها باشد همانند دیگر فرستادگان الهی

با این تفاوت که او آخرین بود

 

او حجت خدا آخرین پیامبر الهی بود

او آمده بود تا از جانب خداوند با انسان سخن بگوید و راه صحیح روشنگری را به او بیاموزد

او آمده بود تا آیین برادری و برابری را برای بشریت بازگو کند

او آمده بود تا بذر ایمان را در قلب های تیره بیفشاند

او آمده بود تا كتاب خدا و عترتش را برای ما به یادگار گذارد

 

آری او حضرت محمّد صلی الله علیه و آله آرین فرستاده الهی بود.

 

****

 
زمین و آسمان غرق در نور الهی شده بود

فرشتگان به استقبال فرزندی آمده بودند که قرار بود آخرین باشد

آخرین فرستاده الهی

آخرین پیامبر الهی

او که وجودش نور بود

او که با آمدنش

 
تمامی بت ها در بتکده به صورت بر زمین افتادند.

ایوان کسری شکست و چهارده کنگره‌ی آن سقوط کرد.

آب دریاچه ساوه خشک شد.

سرزمین خشک سماوه، آب پیدا کرد.

آتشکده فارس پس از هزار سال خاموش شد.

و ابلیس را هراسی فرا گرفت که تا آن روز به او نفوذ نکرده بود

آری

در هفدهم ربیع الاول سال عام الفیل سرزمین حجاز با به دنیا آمدن فرزندی نور باران شد فرزندی که نام مادرش آمنه و نام پدرش عبدالله بود

آری او کسی نبود جز پیامبر اكرم حضرت محمّد ـ صلی الله علیه و آله


منبع تبیان

اخلاق پیامبر -سلام الله علیه و آله و سلم- در خانواده

در آن دنیایی که پست ترین مرد اگر زورش به هیچ کس نمی رسید لااقل برای همسرش پادشاهی می کرد و او را بی هیچ تردیدی خدمتکار خود می دانست، پیامبر خدا همه ی کارهای شخصیش را حتی درون منزل، خود انجام می داد و آن را جزء  وظایف زنان نمی دانست . علاوه بر این در انجام کارهای منزل نیز مادامیکه حضور داشت کمک می نمود. تا جاییکه روایت کرده اند که پیامبر خدمتکار اهل خانه اش بود. این روایت با توجه به روایتی از خود رسول خدا بیشتر قابل درک و باور می شود که فرمود "سید القوم خادمهم": بزرگ هر قومی خدمتکار آن قوم است.(بحار ،ج 76، ص273) گاه اتفاق می افتاد كه حضرت خانه خویش را نظافت می كرد و جارو می كشید و خود مكرر می فرمود: "كمك به همسر و كارهای منزل، صدقه و احسان در راه خدا محسوب می شود."( خدمتك زوجك صدقه. ر.ك: العبقریات الاسلامیه، ص 192 ) در روایت است که به حضرت علی علیه السلام سفارش فرمود که ای علی! از من بشنو و من جز آنچه خدایم فرمان داده است، نمی‏گویم. هر مردی که همسرش را در خانه کمک کند، به تعداد موهای اندامش، یک سال عبادت برایش به‏شمار می‏آورند؛ سالی که روزهایش روزه بوده و شب‏هایش را به پاخاسته باشد. ای علی! کسی که در خدمت خانواده‏اش در خانه باشد و خودخواهی نورزد، آفریدگار، نامش را در دیوان شهیدان می‏نگارد و برای هر قدمش، یک حج و یک عمره پاداش می‏دهد. ای علی! خدمت به همسر، کفاره گناهان بزرگ است و خشم پروردگار را فرو می‏نشاند (بحارالانوار، ج 101، ص 132) ابن شهر آشوب در كتاب مناقب، روایت كرده كه: "رسول خدا صلی الله علیه و آله كفش خود را وصله می زد، پوشاك خویش را می دوخت، در منزل را شخصا باز می كرد، گوسفندان و شترها را می دوشید و به هنگام خسته شدن خادمش در دستاس كردن به كمك او می شتافت و آب وضویش را خود تهیه می كرد. و در همه كارها به اهل خانه كمك می كرد. و لوازم خانه و زندگانی را به پشت خود از بازار به خانه حمل می کرد"

ادامه نوشته

کتابشناسی رسول خدا صلی الله علیه و آله

1) سیرت جاودانه؛ ترجمه و تلخیص کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم صلّی الله علیه و آله؛ 2 ج/ علامه سید جعفر مرتضی عاملی، مترجم: دکتر محمد سپهری، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1384. 2) رویكرد الصحیح به سیره رسول خدا؛ مقالات كنگره جعفر مرتضی العاملی/ مولفان، زیر نظر رسول جعفریان، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1380. 3) پژوهشی در سیره نبوی/ رسول جعفریان، تهران، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1382. 4) اخلاق تبلیغ در سیره رسول الله صلی الله علیه و اله/ سید مرتضی حسینی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی،1383. 5) از هجرت تا رحلت/ علی اكبر قرشی، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1380. 6) اسرار معراج پیامبر اسلام حضرت محمد صلّی الله علیه و آله/ علی قرنی گلپایگانی، تهران، كتابچی، 1381. 7) آینه در آینه؛ آخرین پیامبر در نگاه اولین امام/ زهرا یزدی نژاد، تهران، خورشید باران، 1383. 8) پیامبر و یهود حجاز، مصطفی صادقی، قم، بوستان كتاب، 1382. 9) پیامبری و پیام/ حسین درگاهی، تهران، شمس الضحی، 1383. 10) پیامبری و پیامبر اسلام/ ابراهیم امینی، قم، بوستان کتاب، 1384. 11) تحلیلی بر عملکرد یهود در عصر نبوی/ علی جدیدبناب، تهران، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1381. 12) تربیت نبوی/ ذبیح الله اسماعیلی، قم، نشر نوید اسلام، 1380. 13) خلاصه سیرت رسول الله/ شرف الدین محمد بن عبدالله بن عمر، مترجمان: اصغر مهدوی، مهدی قمی نژاد، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1382 14) خورشید اسلام چگونه درخشید؛ بررسی عوامل پیشرفت اسلام در تاریخ پیامبر اكرم صلّی الله علیه و آله، 4 ج/ محمد باقر علم الهدی، تهران، تك، 1383. 15) داستانهایی از زندگانی پیامبر اسلام/ محمد حسن حائری یزدی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1380. 16) رفتار پیامبر صلّی الله علیه و آله با كودكان و جوانان/ محمد علی چنارانی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1380. 17) زنان پیغمبر/ بنت الشاطی، مترجمان: علی اصغر عبداللهی، محمد علی خلیلی، تهران، دنیای کتاب، 1383. 18) زندگانی پیامبر اكرم صلّی الله علیه و آله در قرآن، 8 ج/ سمیح عاطف الزین، ترجمه علی چراغی و دیگران، تهران، ذكر، 1380. 19) زندگینامه پیامبر اسلام محمد صلّی الله علیه و آله/ كال آرمسترانگ، كیانوش حشمتی، تهران، حكمت،‌ 1383. 20) زیستن با پیامبر صلّی الله علیه و آله؛ محوریابی سخنان حضرت رسول صلّی الله علیه و آله/ مهدی رضایی، قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1383. 21) شیوه همسرداری پیامبر صلّی الله علیه و آله به گزارش قرآن و سنت/ احمد عابدینی، تهران، هستی نما، 1381.

جلوه هاي عرفان و عبادت در زندگي پيامبر(ص)

عرفان و عبادت از مهمترين محورهاي بحث در سيره نبوي(ص) است. عبادت، فرع و مترتب بر معرفت است و از همين روي، پيامبراعظم(ص) تحت تربيت الهي مسير کسب معرفت را چنان طي کرد که آماده پذيرش رسالت عظيم الهي شد. درجات بالاي معرفتي آن حضرت، حالتي قرين با ذکر و احساس حضور دايم در پيشگاه حق به او بخشيده بود. اين حالت به صورت خشوع و خداترسي و خوف حقيقي از سخط الهي در عبادات آن حضرت متجلي مي شد. جلوه هاي عبادت در سيره پيامبر اعظم(ص) در نماز و ذکر، تهجد و نوافل، روزه، اعتکاف و حج رخ نموده است.

نماز ايشان، که آن را نور چشم خود مي خواند، همراه بود با اوج توجه و حضور دل. حضرت رسول(ص) بر تهجد و نوافل نيز اهتمام خاصي داشتند. همچنين عبادات سنگين و طولاني همراه با فراهم سازي لوازم و مقدمات آن از قبل و نيز آداب خاصي چون تقسيم نماز بر ساعات شب، بيداري پس از ثلث يا نصف شب و قرائت قرآن و مناجات در گزارش هاي مربوط به سيره عبادي آن حضرت به چشم مي خورد.

سيره عبادي پيامبر(ص) از مهمترين محورهاي مطرح در سيره نبوي(ص) است؛ زيرا مي توان عبادت و عرفان را غايت حرکت انسان بويژه پيامبر اکرم(ص) در سير معنوي دانست. اهميت بعد عرفان و عبادت، مربوط به ارتباط اين دو امر با هدف نهايي و متعالي خلقت انسانهاست.

به حکمِ گفته الهي در آيه نورانيِ «و ما خلَقت الجِن و الْغِنس ·ِلا ليعْبدون» هدف از خلفت بخشِ تکليف مدار هستي، يعني انسان و جن، عبادت است و عبادت نيز بدون معرفت ارزشي ندارد و عبادتِ مورد نظر اين آيه نيز عبادتي قرين و ملازم با معرفت است؛ بدين معنا که هر درجه از عبوديت، درجه اي از معرفت را مي طلبد و با هر عبادت عارفانه، درجه اي برتر از معرفت به دست مي آيد. اين روند رو به کمال و رشد تا بالاترين مراحل امکان معرفت ادامه مي يابد و بدين ترتيب، مفهوم سخن برخي مفسران که «ليعبدون» را در آيه ياد شده «ليعرفون» معنا کرده اند، روشن مي شود.

ادامه نوشته